سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشریه ی الکترونیکی دانشجویان مازاد

از: بابای قند عسل  دوشنبه 87/10/9  ساعت 3:52 عصر  

عشقولانه های یک کودک

توضیح : این یادداشتها رو یواشکی از دفتر خاطرات قند عسل برداشتم و جهت تنبیه نامبرده در معرض دید عموم قرار میدهم.باشد که عبرتی باشد برای دیگران!!!

با اینکه بابایم می گوید دهانم هنوز بوی پفک می دهد ولی من تو را عاشق می باشم،

ای دختر همساده! هر بار که با موهای دمب موشی ات به حیاط می ایی تا لی لی بازی کنی و هی دماغت را بالا می کشی از بس هوا سرد می باشد، دل کوچک من خیلی قنج می رود. آن روز که در استپ هوایی توپ را بالا انداختی که ""کودک فهیم"" و من سوزیدم، فهمیدم که در گلویت گیر کرده می باشم و اصلا فکر نمی کنم که تو از ممد فرنگیز خانوم اینا با ان کت شلوار مسخره اش خوشت می اید. من از تو خیلی دلگیر می باشم از بس عباس اقای بقال محله لپ تو را کشید که ""کوچولو چی می خوای؟"" و تو بی حیایانه خندیدی و من تا صبح ماهواره ممد فرنگیز خانوم اینا را تماشا کردم که غیرت خونم نرمال شود. من هر روز لب پنجره منتظرت می نشینم و با دستان کوچولویم هی گیتار می زنم که ""چه خوشگل شدی امروز"" و تو از سرویس مدرسه پیاده می شوی و در حالی که با راننده گنده بک سرویس بای بای می کنی و وسط کوچه مقنعه ات را در می اوری و من ""دلم تنگه برادرجان"" می خوانم و با سوزیدنم می سازم. ان یکی روز که معلمتان ""من بادام دارم"" درس داد و تو گریان امدی که ""دلم بادام می خواهد"" من به تو خیلی بادام دادم و تو خندیدی و نفهمیدی که من به چه دلهره از اجیل فروشی سر کوچه بادام را دزدیدم و اقاهه به من گفت:"" فسقلی الدنگ!"" تو خیلی خوشگل قشنگ می باشی ولی هیچ وقت به زیبایی خانم معلم ما که فامیل سوفیالورن اینا می باشد نمی رسی و بابایم عاشق او می باشد و به زودی با هم همسر می شوند و من خیلی خوشحال می باشم که خانم معلم عزیز که زنی زیبا و مهربان می باشد خیلی برای خوشبختی بابایم تلاش می کند...."" خانم معلم می گوید:"" تا همین جا بس می باشد. دیکته عقشولانه بهت گفتم که خسته نشوی!"" من خیلی ناراحت می باشم که خانم معلم از احساسات پاک من سوء استفاده می کند و دیکته های بد اموزی می گوید از بس که همساده ما اصلا دختر ندارد. خانم معلم می گوید:"" من رفتم. به بابایت سلام برسان بگو پول این تدریس خصوصی ها را می کشم روی مهریه!!


نظرات شما ()

از: سپهر  دوشنبه 87/9/18  ساعت 10:47 صبح  

هموجوری

پیریروز داشتم هموجو تو خط خودمان مسافر میکیشیدم که یگ دفه به فکرم رسید برم طرفای بالاشهر که یک کم تنوع بره. خلاصه سرتانه درد ندم مسیره عوض کردم و رفتم طرف ای محله های

 

 

سوسولی. هموجو که داشتم تو یکی از خیابونای سوسولی مرفتم یگ دفه دیدم یکی از ای دخترای خوشکل که همچی که نگا مکنی دلات وا مره واستاده کنار خیابون. مویم تیز جلوش ترمز کردم و سوارش کردم. خداویکیل تیکه حقی بود. فقط لباساش یک کم سوسولی بود. یگ مانتوی سبز برش کرده بود که همچی تنگ بود که همه پستی بلندیای بدنش دیده مرفت . شلوارشم فک کنم مال مامانش بود بره که یگ عالم تا زده بود. فک کنم دو سایز براش بزرگ بود. او نمدنست که مو درم نگاش مکنم. زل زده بود به پش موهام. فک کنم عظمت پش موهام گیریفته بودش. هموجور که داشتم مرفتم و هی از آینه نگاش مکردم دیدم یکی از ای بچه سوسولا واستاده کنار خیابون. نگه داشتم و اویم سوار رفت و باز راه افتادم. هموجو که داشتم مرفتم دیدم ای بچگه هی دره به دختره نگا مکنه. با خودم گفتم عجب بچه سوسول بی حیاییه. یک کم که رفتم دیدم هی دره خودشه یواش یواش میکیشه طرف دختره تا ایکه رسید چفت دختره. بعد دیدم دختره ره یگ نگاهی کرد و یک خنده ایم بهش کرد. اعصابام داشت خورد مرفت. ولی باز با خودم گفتم ولش کن ای بچه سوسوله ره. یگ دفعه دیدم یک کاغذ از جیبش در کرد و روش شمارشه نوشت و گرفت جلو دختره. دختره خودشه زد به او راه و بیرونه نگاه کرد. باز گفتم بیخیال باش ممد. گفتم اصلا آینه ره نگا نکن. بره همی دیگه نگاه نکردم که یک دفعه پسره گفت: ببخشید خانوم اسم شما چیه؟ ای ره که گفت دیگه تحملم تموم رفت. یک ترمز میخی زدم که نزدیک بود دختر و پسره از عقب پرت برن جلو. سریع پیاده رفتم و در طرف پسره ره وا کردم و گفتم دداش چی فک کردی؟ تو ماشین ممد تاکسی و ای کارا؟ گردنشه گیریفتم و کیشیدم لای در و بعدم دره بستم و فشار مدادم. بچگه عین یک توله سگ یتیم ترسیده بود. گفتم: یره قمبل تو فک کردی اینجه خارجه که هر کار مخی بکی؟ همجو که کلش لای در بود که داد و بیداد مکرد یگ دفعه دستشه بلند کرد و صورتمه ناخون کیشید و مویم دیونه رفتم. بهش گفتم: تو چوچک مو ره ناخون میکیشی؟ مو چاقویم برام فنتی ندره او وخت تو ناخون میکیشی؟ در وا کردم و کیشیدمش لب جوب و چاقومه از جیبم در کردم و گرفتم دم گردنش و گفتم: مخی همینجی سلاخیت کنم؟ موره ناخون میکیشی؟ بوگو غلط کردم. زود باش یره. بچگه که همچی مثل سگ ترسیده بود گفت: بخدا غلط کردم، ... خوردم، جون مادرت ولم کن. همی که موره به مادرم قسم داد دیگه ولش کردم. بره که مو رو مادرم خیلی حساسم. مادرم سه سال پیش عمرشه داد به شما. اشک تو چشمام جمع رفت و ولش کردم و گفتم خدا بیامرزش. بچگه ره ول کردم و رفتم سوار ماشین برم که دیدم یگ عالم آدم جمع رفتن ولی هیچ کودوم جرات نمکنن بیان جلو. رفتم و گازه گیریفتم و رفتم. یگ دفعه یاد دختره افتادم و نگا کردم دیدم نیست ولی یک کاغذ عقب گذاشته. نگا کردم دیدم توش نوشته اینروزا آدمای باغیرتی مثل شما کم پیدا میشن. خوشحال میشم اگه بازم شما رو ببینم. زیرشم شماره همراشه نوشته بود.
حالا موندم چیکار کنم؟ بره ایکه خجالت میکیشم زنگ بزنم. اصلا نمدنم چی بگم؟ شما موره راهنمایی کنن.


نظرات شما ()

از: سپهر  یکشنبه 87/8/26  ساعت 9:44 صبح  

اوجوری نگانکن

سلام بچه ها.بازم بایه پست دیگه اومدیم به خونه هاوکافی نت های شما.اومدیم چندنکته بگیم وبریم.

1:انتخابات کمیته ی علمی برگزارشد.من وناصرکه رای نیاوردیم.خانوماکودتاکردن وبه من که هیچی لااقل به ناصررای می دادین .خوب مافضاروبازگذاشتیم تاخانومابیشتربااهداف کمیته ی علمی وکارایی که می کنن آشنابشن.به قول یکی ازاعضای پارسالی کمیته ی علمی،اعضای کمیته بایدمشتی ودپش باشن تااونجادورهم حال کنیم وبخندیم.مابهتره بریم بچسبیم به همون شرکت مرکت هاوپول دربیاریم.وقتی تعداداوناازمابیشتره ماهیچ هویجی نمی تونیم بخوریم.

2:چندروزی هست که یکی ازبچه هایه ایرانسل خریده ومخ همه روریخته توفورقون.دزدشوگرفتیم.مسعوداخوان بود.

3:کسایی که روزچهارشنبه باآقاسی گرافیک دارن مواظب باشن که برای تراشیدن مدادحتماازاستاد اجازه بگیرن.چون که تربیت هم خوب چیزیه.درضمن اگه موس کامپیوترخراب بودوبه جای راست میرفت پایین،بدونین که شمادست چپ وراستتون روبلدنیستین.

4:بهروزهم تومسابقات کبدی توی تابستون بهترین مهاجم یانمی دونم بهترین هافبک یامربی ...خلاصه یه غلطی کرده بهش 4 ملیون ریال جایزه دادن.شیرینیشو نداد.بعدش رباط پاش پاره شد.4ملیون ریال پول بیمارستانش شد.اینوگفتم تاعبرتی بشه برای اونایی که نمی خوان عیدغدیرشیرینی بدن.


نظرات شما ()

از: سپهر  سه شنبه 87/7/30  ساعت 4:23 عصر  

دوستان

سلام به همه ی بچه های شهرسازی.خوبین؟خانواده هاخوبن؟دیگه ترم جدیدشروع شده وازیکی دوسه چهارهفته ی آینده بایدبه فکررفتن کلاس هاباشیم.توی این چندروزی که می یایم سرکلاس احساس کردم بچه هاعوض شدن.خیلی نگران شدم.مخصوصابرای نظام که مرتب سرهمه ی کلاساحاضرمیشد.اماین دوشنبه که کلاس گرافیک رایانه روکه دوواحدعملی هم هست،2 درکردمعلوم شدکه کم کم داره ازبندمصدومیت رهامیشه وبه دوران اوج خودش(همون آمارجلسه ی سوم)برمی گرده.خودمن هم که فعالیتم بیشترشده وبرای کمیته ی علمی به همراه ناصرنجاتی و...و...و...و...کاندیدشدم.من می دونم که شمانیازی به نماینده ندارین ولی به خدمتگزارکه نیازدارین.راستی بچه هاسخنرانی دارم:

 

 

دوستان.وهمکاران محترم من دردانشکده ی معماری وشهرسازی ....مشهد.ازاونجاکه این دانشکده یک کشتی به گل نشسته است من بدون هیچ چشم داشت مالی وجانی وعاطفی وعشقی،قصددارم کاری کنم که دانشکده به وجودافرادی مثل ماافتخارکند.من برنامه هایی راتدوین کردم که برای 1سال آینده اجرایی کنم:

1-هرماه یک سفراستانی وبازدیدازمناطق محروم وشنیدن دردشکم دانشجویان.

2-پرداخت ماهیانه 50 هزارتومان به هردانشجوی ورودی 86.(البته چون کنتورنمیندازه شایدبیشترش کنیم)

3-جمع آوری کلیه ی نمکپاش های سلف دانشگاه به علت خساراتی که هنگام بحث های سیاسی رخ می دهد.

4-سالیانه یک سفربه دوبی ورفتن به کنسرت سیاوش قمیشی

5-ازسرگیری مذاکرات باسیاوش قمیشی مبنی بربازگشت همیشگی وی به ایران.

5-صدورکارت پی وی سی برای گربه های بلاتکلیف پشت درسلف.

6-ساماندهی موش های ولگرد ورهاشده درراهروهای دانشکده.

7-جمع کردن همه ی دوربین های مداربسته ی  ونصب آنهادراتاق ریاست دانشگاه.

8-اضافه کردن قلیان ودیزی به موادغذایی سلف.

 

این بودبرنامه های کلی من.امیدوارم خودتون حقیقت روپیداکنین وبه من رای بدید.مطمئن باشین که ازخجالت شمادرمیام.


نظرات شما ()

از: سپهر  پنج شنبه 87/7/25  ساعت 9:55 صبح  

سیاوش قمیشی تمام نمی شود

 

این نوشته ازدیدگاه یک مخاطب موسیقی نگاشته شده وهیچ گونه ادعای کارشناسی درآن نیست.

بعدازبدقولی های فراوان کمپانی طپش رکوردز،بالاخره بعدازماههاانتظارآلبوم سیاوش قمیشی بانام رگباردرتیرماه امسال به بازارآمد.آلبومی که قبل ازانتشارآن به عنوان بهترین آلبوم وی درتاریخ فعالیت هنریش محسوب می شد.امابعدازانتشارآن انتقادهای زیادی ازاین آلبوم دربرخی زمینه هابه خصوص اشعاروتنظیمهاشد که بعضی ازآنهامنصفانه وبرخی غیرمعقول بود.

 

این آلبوم شامل 8 اهنگ است که تنوع سبک درآن مشهوداست.بلوز،راک وترنس.بلوزسبکی بسیارقدیمی وراک وترنس ازسبکهای پرطرفداراین روزهاست.استفاده ازسبکها وملودی های متفاوت نشانگرتسلط اهنگسازآلبوم(سیاوش قمیشی)برعلم موسیقی وهمچنین تجربه ی زیاددراین زمینه است.اشعاراین آلبوم بیشترمسیراجتماعی رادنبال میکنند.یغماگلرویی درشعرهاازپیچیدگی پرهیزکرده وسعی کرده مفهوم رابازبان ساده منتقل کند وبه عبارتی بامخاطب حرف بزند.تنظیمها که انتقادزیادی داشتندبه عهده ی رامون بوده که دراهنگهایی مانند"گل من" ،"دلتنگی"و"خدا"می توانست تنوع بیشتری درسازبندی ایجادکندواین ضعفی است که می تواندبه آلبوم لطمه واردکند.اماملودی هامثل گذشته زیباودلنشین هستند.یکی ازنقاط قوت آثارقمیشی ملودی های اوست.ملودی ایرانی راباموسیقی روزدنیاترکیب می کندوکلکسیونی ازانواع سبکهارابه دورازابتذال دراشعاروملودی هاارائه می کند.

طبق گفته ی کمپانی کلتکس رکوردزکه انتشارآلبوم را به عهده داشت ،رگبارفروشی بی سابقه داشته است به طوری که این کمپانی در10 سال گذشته چنین فروشی نداشته است.

وامابرسیم به کسانی که به دلایل نامعلوم انتقادهایی بی جاازاین آلبوم کردند. درماهنامه ی خاکستری که بامقاله هاونوشته های پربارهنری خوداعتبارزیادی دربین هواداران موسیقی وشعردارد،عده ای سعی کردندخودرابه اصطلاح امروزی ها،خدای آهنگسازی جلوه دهندوباانتقادهای تخریب کننده هنرسیاوش قمیشی رازیرسؤال ببرند.این عده که به ظاهرخودراطرفدارابی می دانند ازدوستی وصمیمیت ابی وقمیشی صرف نظرکرده ،گذشته رافراموش کردندوانتقادهای بیجایی ازسیاوش قمیشی کردند.آنهاکه اغلبشان راگیتاریست های آماتورتشکیل میدهندفکرمی کنندبانواختن گیتارمی شودبه درجه ی انتقادرسید.استادان عزیز،زمانی که سیاوش قمیشی درسن 10سالگی بدون معلم نواختن گیتارراآموخت شماکجابودید؟

عده ای دیگرگفتندزمان ملودی های قمیشی تمام شده واوبهتراست بازنشسته شود.چرازمانی که درشب نیلوفری سیاوش بهترین ملودی های خودراعرضه کردوجوانمردانه برای آقای صداآهنگ ساخت کسی صحبتی ازبازنشستگی نکرد؟شایدفکرمی کنیدآهنگسازی مثل فوتبال است که بابالارفتن سن توان پیشرفت ازبین برود.

اینهاهمان کسانی هستندکه وقتی سیاوش قمیشی آلبوم های ستاره های سربی وشب نیلوفری راساخت ،درکلوپ های رقص هوادارآهنگهای اندی وشهرام شب پره بودندوبه یکباره به حدی رسیدند که ازالبوم یک موسیقیدان برجسته انتقادکنند.وحالاوقتی می بینندکه سیاوش قمیشی باجوانان بااستعدادی مثل اروین خاچیکیان،آلن جی نظریان ،رامون وهمچنین یغماگلرویی کارمی کندوباالبوم های نقاب،بی سرزمین ترازباد،روزهای بی خاطره،غروب تاطلوع ورگبار،گامهای بلندی درجهت ارتقاء موسیقی نوین ایران برداشته است سرازلاک درآورده اندوکارشناسی می کنند.

تاکرشودهرآنکه نتواندشنید


نظرات شما ()

از: سپهر  پنج شنبه 87/7/18  ساعت 1:28 عصر  

با عرض معذرت از همه دختر پسر ها

دخترها نمی‌توانند
1- با داشتن دماغی تیر کمونی یا عقابی متالیک به جراح مراجه نکنند!
2- با دیدن یکی از خودشون خوش تیپ‌تر، میگرن نگیرن و از زور ناراحتی غش نکنند!
3- با داشتن قدی کوتاه کفش پاشنه 60 سانتی نپوشند و احساس قد بلندی نکنند!
4- روزی 24 ساعت با تلفن حرف نزنند!
5- روزی 30-40 هزار تومان آت و اشغال نخرند!
6- از مهمونی و عروسی و.. برای هم خالی نبندند و با خالی‌بندی لایه اوزون رو جر ندهند!
7- با یه دماغ عمل کرده احساس خوشگلی نکنند و فکر نکنند که مادر زادی همینجوری بودن!
8- مطالب چرت و پرت این قسمت رو بخونند و از عصبانیت سکته نکنند!

 

 

پسرها نمی‌توانند
1- با داشتن هیکلی ضایع تیشرت تنگ نپوشند و فیگور نگیرند!
2- از کلاس پنجم دبستان صورتشون رو سه تیغه نکنند و after shave نزنند!
3- پس از یافتن اولین مو در پشت لب احساس مردانگی نکنند و به فکر ازدواج نیفتند!
4- در مهمانیها و محافل خانوادگی احساس با مزگی نکنند و چرت و پرت نگویند!
5- ادعای با مرامی و با معرفتی و با وفایی و غیره نکنند!
6- کت و شلوار صورتی با بلوز زرد نپوشند و کراوات قهوه‌ای نزنند!
7- احساس با غیرتی نکنند و راه به راه به آبجی کوچیکه گیر ندهند!
8- از 9 سالگی پشت ماشین باباشون نشینند و پدر ماشین رو در نیارند!
9- مطالب چرت و پرت نگند و از خودشون تعریف نکنند!


نظرات شما ()

از: سپهر  دوشنبه 87/6/25  ساعت 10:15 عصر  

آنجاکه لهجه ی مشهدی کولاک می کند.

یکی ازدوستان به نام آقای صادق زاده چندروزقبل پیامکی بالهجه ی غلیظ مشهدی فرستادندمبنی براینکه:یره اووبلاگته به روزکن.ماهم ازهیبت لهجه ترسیدیم وگفتیم مناسب سلیقه ی جناب صادق زاده یه مطلب بزنیم.

بعضی ازلغات واصطلاحات مشهدی باترجمه ی روان فارسی:

شِرشِره : کاغذکشی/غُر، غُردَبه : یک چیزی که صدمه دیده و تو رفته
تارت و پارت : پخش و پلا
/سوبالا، سوپایین (چراغ ماشین) : نوربالا، نورپایین
نوردِوون : نردبان/
لاخ (مو) : تار /پاتروم : سرپیچ لامپ
سوسه‌لنگ : دم‌جنبانک/اندر (مادر اندر، برادر اندر، ... ) : مادر ناتنی، برادر ناتنی
لَخِه : کهنه پاره/موساکوتقی : قُمری
آق‌میرزا: شوهرخواهر/زلفی ِ در: شب‌بند ِ در
وَرچُپّـِه: برعکس/مکُش مرگِ ما: اعیانی، شیک
ناخن‌جـِلـِّه: مشگون/قوجمه: انگور دانه شده
پیشینگ: ریختن ناخواسته مایعات روی لباس
حولی: حیاط/ز ِنج : چسبناک
لُکِّه : چیز جمع و جور و مچاله شده، همچنین حالتِ شخصی که چمباتمه زده ( مثلا از سرما)
لتِّه :تکه پارچه،کهنه پارچه/لوخ: حصیر آفتابگیر پشت پنجره
خُردو : کوچک/ناخن‌جـِلـِّه: مشگون
پیشینگ: ریختن ناخواسته مایعات روی لباس
قِلِه، قِلِه‌گی: روستا، روستایی ( عامیانه‌‌یِ قلعه)
چـِغـَل: زبر، ضخیم/کـَغ: کال، نرسیده
ز ِنج : چسبناک/نارنجک : نان خامه‌ای(فوق العاده پرکاربرد)
اِشکاف : کمد/کُخ : سوسک، حشره‌ی نسبتا بزرگ، کِرم (مثال : کُخ نریز : کِرم نریز، اذیت نکن)
یاد داشتن : بلد بودن/سَرکُن : مدادتراش
میلان : کوچه(بسیار پرکاربرد)/مغز ِ مدادفشاری : نوکِ مدادفشاری
سیخ ِ ماهی : تیغ ِ ماهی/پَلَخمون : یک وسیله‌ی Y شکل از چوب که یک کِش یا لاستیک به انتهایش وصل است و با آن می‌توان سنگ پرتاب کرد. ( برای زدنِ گنجشک!)
چُمبه : اصطلاح کوچه بازاری برای فرد چاق
چُغُک : گنجشک ( البته این کلمه دیگر چندان به‌کار نمی‌رود)
چلغوز : یک نوع آجیل شبیهِ بادام /کم‌زور یا پرزور کردنِ گاز : کم و زیاد کردن شعله‌ی گاز
و ِی کردن (برنج) : درشت شدن بعد از پختن (برنج)
کلپاسه : مارمولک/دِلَنگون : آویزان
جیر دادن : جِر زدن/پاچال : جایی که مغازه‌دار پشت آن با مشتری سروکار دارد، دخل از شهرهای دیگر هم استفاده می‌شود)
توشله : تیله/اَلِفش : نوچ/شمال : باد ( قدیمی )/چُخت : سقف ( خیلی قدیمی )
کاغذباد : بادبادک، کایت/سرپایی : دمپایی/سر ِ نوشابه : در ِ نوشابه
یَره، یره‌گِه : یارو، (بسیار پرکاربرد بین عوام)/ناسوس : تلمبه‌یِ دوچرخه
کُلاج : کسی که چشمش چپ است/موساکوتقی : قُمری/هم زلف:باجناق/جاری:مادرشوهر       خفتی: گردنبند/فنت: واشر پلاستیکی مورد استفاده در چرخ دوچرخه/فکله:میدان(بسیارپرکاربرد) غطه:اب تنی/توخ توخ:ریز ریز/توله دادن:هل دادن/قِلِفت = قابلمه
قِلِفتی:کامل/قِلِفتی پوست کندن: پوست را یک تکه کندن/تسمه:کمربند شلوار مردان  
       واز رفتن:باز شدن/خسر:پدرزن/کله ونگ:مشغول/کله کردن:به سوی جایی رفتن


نظرات شما ()

از: سپهر  پنج شنبه 87/6/14  ساعت 11:36 صبح  

یادش به خیر

انگارهمین دیروزبود.چقدربه قول خودمون زحمت کشیدیم.اولین تحویل پروژه ی رسمی بود.فکرکردیم که دیگه واقعا ته زحمت کشیدن وسختیه.مثلااون روزاخیلی سرمون شلوغ بود.اماترم بعدش بابیان معماری دهنمون سرویس شد.مگه نه؟امانمیدونیم ورودی های مهر85چه زحمتی کشیدن وچه خرجی کردن برای طرح شهرسازی 1.نوبت ماهم میشه.عکسای تحویل کاروهم میتونیددرادامه مطلب ببینید.

ادامه مطلب...

نظرات شما ()

از: قندعسل  چهارشنبه 87/6/6  ساعت 5:15 عصر  

در این بن بست

دهانت را می بویند

مبادا گفته باشی دوستت دارم

دلت رو می پویند

مبادا شعله ای در آن نهان باشد

روزگار غریبیست نازنین

روزگار غریبیست

و عشق را کنار تیرک راه بند تازیانه می زنند

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

و در این بن بست کج و پیچ

سرما آتش را به سوخت بار سرود و شعر فروزان می دارند

به اندیشیدن خطر مکن

روزگار غریبیست نازنین

آنکه بر در می کوبد شباهنگام به کشتن چراغ آمده است

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

آنان قصابانند بر گذرگاه ها مستقر ، با کنده و ساتوری خون آلود

و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند و ترانه را بر دهان

کباب قناری بر آتش سوسن و یاس

شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

ابلیس پیروز مست

سور عزای ما را بر  سفره نشسته                    

خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد

روزگار غریبیست نازنین

روزگار غریبیست …

                                                           احمد شاملو

 

 


نظرات شما ()

از: سپهر  سه شنبه 87/4/25  ساعت 10:5 عصر  

آْلبوم رگبار

سلام دوستان.امروزبراتون یه مطلب گذاشتم که حتماجامی خورید.چون یه کم متفاوته!

 

 

 

بعداز5ماه تاخیرسرانجام کمپانی طپش اقدام به انتشارآلبوم جدیدسیاوش قمیشی کرد.بعدازصحبت های سیدمهدی ابطحی ریاست دفترخاتمی رییس جمهوری سابق درباره ی قمیشی مبنی براینکه ازهنرمندی این آهنگسازخیلی خوشش میاد،همه ی نگاه هابه سمت قمیشی جلب شد.وزارت فرهنگ وارشادهم تمامی سایت هاووبلاگ های مربوط به این هنرمندروفیلترکرد.اماسیاوش قمیشی بااین آلبوم زیباثابت کردکه ابطحی حق داشته علاقه مندی خودش روبه این هنرمندابرازکرده.شاگرداول دانشکده ی موسیقی رویال لندن این بارزباآلبوم رگبار واردصحنه ی موسیقی بین المللی شده.گوش کنید ولذت ببرید.

جنگل بدون ریشه

دلتنگی

چوب خط

گل من

پرنده ی مهاجر

خدا

توبارون که رفتی

دنبال خودت نگرد


نظرات شما ()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عشقولانه های یک کودک
هموجوری
اوجوری نگانکن
دوستان
سیاوش قمیشی تمام نمی شود
با عرض معذرت از همه دختر پسر ها
آنجاکه لهجه ی مشهدی کولاک می کند.
یادش به خیر
در این بن بست
آْلبوم رگبار
[عناوین آرشیوشده]

سیاوش کد


فهرست


32472 :کل بازدید
0 :بازدید امروز
0 :بازدید دیروز

پیوندهای روزانه


درباره خودم


نشریه ی الکترونیکی دانشجویان مازاد
مدیر وبلاگ : سپهر[35]
نویسندگان وبلاگ :
قندعسل
قندعسل (@)[9]

بامزی
بامزی[0]
میکی موس
میکی موس (@)[0]

حسام
حسام (@)[10]

بابای قند عسل
بابای قند عسل (@)[1]


این نشریه توسط جمعی ازدانشجویان مازاددردانشگاه اداره می شود. ماهیچ وقت نتونستیم مثل بقیه باشیم.نتونستیم نقاب بزنیم ویه جورایی محبوب بشیم.همه مون سیاوشی هستیم وبه همین خاطر،هیچ وقت لای برگای کتابادنبال خودمون نمی گردیم.

لوگوی خودم


نشریه ی الکترونیکی دانشجویان مازاد

لینک دوستان


آرمانشهر
پیچک
هنرومردم
فانوش
شعرایرانی
ادب وموسیقی
شعرم.آرمان
استادشهریار
فریدون مشیری
سهراب سپهری
شعرنو
بزرگترین وبلاگ عکس درایران
بیاتودرگز(حتمادیدن کنید)
چشم شیدا
آقای صدا ابی(رسمی)

آوای آشنا


اشتراک


 

فهرست موضوعی یادداشت ها


انتخابات . شیرینی . عیدغدیر . کبدی .

آرشیو


اساتید
خودمون(شخصی)
شعر،نوشته
برگزیده هادرپارسی بلاگ

طراح قالب